طولانی‌ترین شب سال نشان از پایان تاریکی و غلبه نور دارد

ساخت وبلاگ

انقلاب زمستانی که سبب امدن فصل زمستان بود در بسباری از تمدنها منشاء بسیاری از آئین‌های باستانی شده است از جمله شب چله یا یلدای ایرانی حَنوکای یهودیان و کریسمس مسیحیان
شب چله در شامگاه سی‌ام آذر

عدد چهل نزد نیاکان ما گرامی‌ بوده‌، چلّه، برگرفته از چهل و مخفف «چهله» و نشان‌دهنده گذشت یک دوره زمانی معین است که الزاماً هم ممکن است چهل روز نباشد!

در قدیم گاهشماری بر اساس چهل چلا بوده و شب یلدا را بهتر است شب چله بنامیم ( کمو اینکه در روستاهای کهن ایران همچنان به همین نام خوانده می شود و نا بنام یلدا که واژه ای بیگانه و سریانی است.

طولانی‌ترین شب سال نشان از پایان تاریکی و غلبه نور دارد

برافروختن آتش و غلبه بر ظلمت نشان می‌دادند که شبهای سرد و تاریک هرچقدر هم طولانی باشند سرانجام تمام خواهند شد
ایرانیان قدیم شب یَلدا را تا دمیدن صبح در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار طلوع خورشید می‌نشستند و برخی به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی خورشید و شکست اهریمن را از نزدیک ببینند

رنگ سرخ برای نیاکان ما که به میترائیسم یا آئین مهر باور داشتند نماد درخشش خورشید بود.

خرم‌دینان و بابک خرم دین)، شعار و پرچم سرخ داشتندوسرخ جامگان نامیده می شدند.

حتی پاپا نوئل و کاردینال‌های مسیحی هم لباس‌شان سرخ است. هما اینها نشان از ادن دارد که منشاء اغلب این آیین ها یکیست!

در شب یلدا همگی خانه مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها در زیر کرسی می‌نشستند و پسرها، دخترها، نوه‌ها و نتیجه هایشان به دور کرسی حلقه می‌زدند.

مجمعه (سینی‌های بزرگ مسی) روی کرسی پر از انواع خوراکی‌ها از تنقلات و میوه و شیرینی‌های محلی بود.

گردو٬ بادام٬ کشمش آفتابی٬ تخمه کدو٬ تخمه آفتابگردان٬ هسته زرد آلو برگ زرد آلو و گندم شاهدانه.

در آن روزگار که هر خانه ای تنوری برای پخت نان داشت از خاکستر به جا مانده از آتش تنور برای ریختن درمنقل زیر کرسی و همچنین برای پختن بعضی از خوراکی‌ها استفاده می‌شد

مثلا کدو تنبل و چغندر یا حتی سیب زمینی را ساعتها داخل تنور داغ می گذاشتند تو به آرامی برای شب یَلدا پخته شود
سپش آن را در مجمعه مسی روی کرسی قرار می دادند.

برف و شیره !
نوشیدنی مخصوص شبهای زمستان زرنان و مسعود آباد ترکیبی بود مخلوط برفی که از آسمان باریده بود و شیره انگوری که خودشان درست کرده بودند
و در شب یَلدا و سایر شبهای زمستان می خورد و بی نظیر بود.

نوشیدنی ویژه دیگری کا آن سالها مرسوم بود حلالی بود.
«حلالی» با استفاده از کشمشی ‌که در خمره ریخته میشد و طعم کمی تندی پیدا می کرد تهیه می شد سالهاست که این نوشیدنی های ناب با فراموشی سپرده شده اند و کمتر کسی نام آنها را بخاطر دارد. سالهای خیلی دور وقتی خرمشهر بودیم مادرم کا همچنان آداب و سنن اجدادیش را حفظ کرده بود برایمان حلالی درست می کرد ولی این روزها او هم این کارها را فراموش کرده!

خشکبار مخصوص شب یلدا را در یخدان ( صندوق های بزرگ در دار) و کاهدان نگه داری می کردند تا در شب یلدا و سایر شبهای سرد زمستان این تنقلات را که به آن شب چره می گفتتد در مجمعی بزرگ ریخته و روی کرسی بگذارند و هما اعضای خانواده دور کرسی جمع شوند و مشغول خوردن شوند.
در این میان کودکان با شوق و ذوق مشغول خوردن می شدند.
گندم برشته و کشمش و شاهدانه یکی دیگر از شب چره های معروف روستاهای ازنا بوده ( بسیار مقوی و سالم )

«خنچه چله»
از طرف خانواده داماد برای تازه عروسها خنچه ای فرستاده می شد که شامل مجمعی پر از
تنقلات و صد البته لباس یا پارچه ای برای عروس خانوم بود ( که به آن خلعت می گفنتد)
و در واقع هدیه زمستانی داماد برای عروس بود.

در سالهای نه چندان دور مثلا ۶۰ سال پیش شب که خبری از رادیو و تلویزیون در بین تودا مردم و بویژه روستاها نبود در شب یَلدا وقتی همه دور هم جمع می‌شدند
آنهاییکه تجربه و سواد بیشتری داشتند داستان هاز کهن مانند امیرارسلان نامدار،
فلک ناز و بویژه داستانهای شاهنامه چون «بیژن و منیژه»
و رستم و اسفندیار و ضحاک ماردوش رو می خواندند آنهایی هم که سواد نداشتند بهرحال قصه ها ( یا بقول خودشان متل matal) هایی را که در خاطر داشتند با اب و تاب بازگو می کردند.
چاهی که بیژن در طان زندانی بود می توانست نمادی از تاریکی و طولانی بودن و شب یَلدا باشد که با امدن رستم ( مظهر نور) و برداشتن سنگ از روی چاا بالاخره بیژن نجات پیدا می کند تا به وصال منیژه برسد. در همه این داستانها امید موج میزند و سرانجام نور بر تاریکی غلبه پیدا می کند

در زمانهای قدیم در شب چله اقوام مختلف ایران در شهرها و روستاهای خود از همان میوه هایی که در دسترس بود و خود کاشته بودند بر سر سفره یلدا می گذاشتند.


مثلا در مسعود آباد(کرت kertl ) و زرنان ( از روستاهای ازنا) چون انار و گردو و فندق نبود طبعاً خبری از این خوردنی ها نبود
در عوض در مجمعه( سینی گرد و بزرگ مسی یا روی )
کدو تنبل و تخمه کدو و آفتابگردان و هندوانه وسنجد و برگه زردآلو و بادام و مویز و کشمش او اینگ ( آونگ شده ) قرار می دادند
تهیه اینها هیچ هزینه اضافی برای خانواده نداشت. محصولات خودشان بود که مثل انگور و زردآلو خشک شده به کشمش و قیسی تبدیل شده بود یا کدو و هندوانه ای بود که برای خنک ماندن در کاهدان قرار می دادند و یا گزر( هویج ایرانی که به آن زردک هم می گویند)
که برای تازه ماندن زیر خاک پنهان می کردند تا در شبهای سرد زمستات مصرف کنند.
جالب اینکه اغلب این خوردنی ها رنگهای تند و قرمز داشتند و ما امروزه می دانیم که این رنگها مملو از فلاونوئید و بتا کاروتن و رنگدانه هایی است که خاصیت آنتی اکسیدانتی داشته و سلولهای سرطانی را نابود می کنند!

آن روزگاری شادمانی و بی غمی مثل برق و باد گذشت
هرچند در قدیم امکانات خیلی محدود بود ولی خانواده ها با امکانات کم و خوراکی هایی که حاصل دسترنج خودشان بود تاریکی شبها و سوز و سرماز زمستانهای برفی را به امید رسیدن به بهاری گرم و روشن سپری می کردند
امید در دلهایشان موج میزد. و انسانها در این پهنه بیکران جهان هستی اگر با امید شادی دلخوش نباشند. چه چاره دیگری دارند؟!

الان دو ماهه كه من دنبال اين ماجرا...
ما را در سایت الان دو ماهه كه من دنبال اين ماجرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco97 بازدید : 30 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 21:28